در یک نگاه
- تخریب خلاقانه، مفهومی از جوزف شومپیتر، نشان میدهد پیشرفت اقتصادی با نوآوریهای جدید که جایگزین فناوریها و کسبوکارهای قدیمی میشوند، همراه با اختلال است.
- اقتصاددانان فیلیپ آگیون و پیتر هاویت مدلی ریاضی برای توضیح سازوکارهای دقیق تخریب خلاقانه در رشد اقتصادی کلان توسعه دادند.
- کار آنها بین نظریه رشد کلان و دادههای سطح خرد در مورد پویایی شرکتها ارتباط برقرار کرده و به درک بازده اجتماعی و خصوصی نوآوری، اثرات توزیعی و موانع سیاسی کمک میکند.
- شواهد تجربی، پویایی کسبوکار (ورود/خروج شرکتها و جابجایی مشاغل) را با رشد بهرهوری نیروی کار در صنایع مختلف مرتبط میدانند.
- کاهش پویایی کسبوکار در دهههای اخیر (بهویژه در آمریکا) با کندی رشد بهرهوری همراه بوده و نقش حیاتی تخریب خلاقانه را برجسته میکند.
تخریب خلاقانه: از مفهوم تا چارچوب
مفهوم «تخریب خلاقانه» نخستین بار در دهه ۱۹۴۰ توسط اقتصاددان اتریشی، جوزف شومپیتر، مطرح شد. او این اصطلاح را برای توصیف این ایده به کار برد که پیشرفت اقتصادی مستلزم اختلالات قابل توجهی است: هر نوآوری بزرگ از دوران انقلاب صنعتی تاکنون – از موتورهای بخار گرفته تا اینترنت و هوش مصنوعی – جایگزین فناوریها، مشاغل و شرکتهای قدیمی شده است. اما تا ۵۰ سال، این بینش شومپیتر عمدتاً توصیفی و کیفی باقی ماند.
آنچه اقتصاددانان برندهی جایزه نوبل، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، به آن دست یافتند، تبدیل این شهود به یک چارچوب ریاضی دقیق بود که میتوانست سازوکارها، انگیزهها و شرایطی را که تحت آن تخریب خلاقانه باعث رشد اقتصادی کلان میشود، توضیح دهد. همکاری بین آگیون، اقتصاددان فرانسوی، و هاویت، زادهی کانادا، مدلی را پدید آورد که چگونگی ایجاد نوآوری در یک چرخه بیپایان را تبیین میکرد: محصولات و روشهای تولیدی جدید جایگزین موارد قدیمی شده و باعث رشد اقتصادی میشوند. رشد میتواند علیرغم اثر دلسردکننده تخریب خلاقانه در آینده ادامه یابد.
در مقاله برجستهی سال ۱۹۹۲ آنها در نشریه Econometrica (پس از فرآیند انتشار پنج ساله از ارسال اولیه در سال ۱۹۸۷)، آگیون و هاویت مدلی را ساختند که نشان میداد تخریب خلاقانه چگونه عمل میکند: هنگامی که محصولی جدید و بهتر وارد بازار میشود، شرکتهای فروشنده محصولات قدیمیتر از دور خارج میشوند. نوآوری خلاقانه است زیرا چیزی نو و ارزشمند را نشان میدهد، اما همچنین مخرب است زیرا شرکتهایی که فناوری آنها منسوخ میشود، از رقابت باز میمانند و جایگزین میشوند.
کار آنها رؤیای شومپیتر را زنده کرد. این مقاله بیش از ۱۷۰۰۰ بار توسط سایر محققان مورد استناد قرار گرفته و پایهی سالها تحقیق بعدی در زمینه نوآوری و رشد شده است. به گفته هاویت، آگیون از همان ابتدا پیشبینی کرده بود که این کار برندهی جایزه نوبل خواهد شد؛ اطمینانی که آیندهنگرانه بودن آن اثبات شد.
چارچوب آگیون و هاویت به نظریه رشد اجازه میدهد تا با دادههای دنیای واقعی در مورد پویایی شرکتها و محصولات ارتباط نزدیکی برقرار کند. مدل آنها به بینشهای جدیدی در مورد بازده اجتماعی در مقابل بازده خصوصی نوآوری، پیامدهای توزیعی نوآوری و موانع بالقوه سیاسی برای نوآوری منجر شده است.
تخریب خلاقانه با دادههای سطح خرد
یکی از مشارکتهای کلیدی مدلهای آگیون و هاویت، الهامبخشی به محققان برای ارتباط دادن نظریه رشد با دادههای سطح خرد شرکتها بود. به عنوان مثال، کلت و کورتوم (۲۰۰۴) مدلی از شرکتهای چند محصولی را توسعه دادند که پویایی اشتغال و فروش را با بالا و پایین رفتن سبد محصولاتشان در اثر تخریب خلاقانه نشان میداد. لنتز و مورتنسن (۲۰۰۸) و لوتمر (۲۰۱۱) بر اساس این کار، تخریب خلاقانه را به طور صریح در مدلهای ساختاری به پویایی شرکتها پیوند دادند. به همین ترتیب، آچِم اوگلو و همکاران (۲۰۱۸) الگوهای پویایی شرکت، ثبت اختراع و تحقیق و توسعه را در یک مدل رشد ساختاری مرتبط کردند.
نظریههای رشدی که مبتنی بر گونههای کاملاً جدید یا بهبود کیفیت محصولات توسط شرکتهای موجود هستند، جابجایی اشتغال و فروش کمی را بین شرکتها و محصولات پیشبینی میکنند. این نظریهها اغلب دلیلی برای کوچک شدن و حذف شرکتهای موجود ندارند؛ آنها نظریههای نسبتاً آرامی برای رشد به شمار میروند.
در مقابل، نمونههای متعددی از شرکتهایی وجود دارد که در مواجهه با رقبای جدید کوچک شده و حذف شدهاند. این موارد شامل جایگزینی کالسکه با اتومبیل، رواج کورههای کوچک فولادسازی که جایگزین کارخانههای فولاد یکپارچه شدند، ورشکسته شدن خردهفروشان کوچک توسط والمارت، گوشیهای هوشمند اپل و سامسونگ که جایگزین گوشیهای نوکیا و بلکبری شدند، رشد آمازون به قیمت فروشگاههای فیزیکی، حذف بلاکباستر توسط نتفلیکس، ادعای سهم بازار توسط اوبر و لیفت از شرکتهای تاکسی، جایگزینی چتجیپیتی با گوگل جستجو، و خودروهای خودران ویمو که جایگزین اوبر و لیفت میشوند، میباشند.
💡 دادههای پایگاه داده کسبوکارهای طولی ایالات متحده (LBD) نشان میدهد که بیش از ۷ درصد از شرکتهای کوچک و بیش از ۵ درصد از شرکتهای بزرگ در یک سال معمولی حذف میشوند. این شرکتها پیش از حذف، ۲ تا ۳ درصد از کل کارگران را استخدام میکردند.
جابجایی شغلی قابل توجهتری در میان شرکتهای باقیمانده وجود دارد، واقعیتی که توسط دیویس و همکاران (۱۹۹۶) مستند شده است. در ایالات متحده، مجموع کاهش اشتغال در تمام شرکتهای در حال کوچک شدن و حذف شده، بیش از ۳۰ درصد از کل مشاغل را در طی پنج سال تشکیل میدهد. چنین جابجاییهایی عمدتاً در صنایع محدود رخ میدهند و نشاندهنده رقابت بین رقبای نزدیک است تا شیفتهای گسترده بخشی. در مطالعات گارسییا-ماسیا و همکاران (۲۰۱۹)، این نرخهای بالای خروج و تخریب شغل، نقش برجستهای برای تخریب خلاقانه در رشد کلی نشان میدهد.
به طور مشابه، شرکتهای باقیمانده تمایل به رشد دارند، و شرکتهای حذف شده نسبت به شرکتهای باقیمانده کوچکتر هستند. شرکتهای جوان (کمتر از پنج سال) به طور متوسط حدود ۱۰ کارمند دارند، در حالی که شرکتهای قدیمیتر (پنج سال یا بیشتر) به طور متوسط بیش از ۳۰ کارمند دارند. این پویاییهای چرخه عمر، هم انتخاب (شرکتهای کوچکتر احتمال بیشتری برای حذف دارند) و هم رشد بازماندگان را منعکس میکند، که تخریب خلاقانه برای درک این الگوها ضروری است.
شکل ۱ نشان میدهد که نرخ ایجاد شغل، نرخ ورود شرکت، نرخ ورود مؤسسه و نرخ خروج شرکت همگی با نرخ رشد بهرهوری نیروی کار در صنایع مختلف در دورههای پنج ساله در ایالات متحده همبستگی مثبت دارند. این میتواند بازتاب مشارکت مستقیم تخریب خلاقانه و به طور بالقوه اثری غیرمستقیم بر تلاشهای شرکتهای موجود برای بهبود محصولات خود باشد. آگیون و همکاران (۲۰۱۵) شواهدی ارائه میدهند که شرکتها ممکن است دقیقاً برای «فرار از رقابت» با شرکتهایی که به آنها نزدیک میشوند، نوآوری کنند.
نرخ خروج و ورود شرکتها، و جابجایی شغلی در میان شرکتهای باقیمانده، در دهههای اخیر در ایالات متحده کاهش یافته است (دکر و همکاران، ۲۰۱۶). سهم اشتغال ورودیها (شرکتهای کمتر از پنج سال) از ۲۴ درصد به ۱۵ درصد کاهش یافت. دقیقاً به این دلیل که تخریب خلاقانه یک مشارکتکننده ضروری در رشد است، این «پویایی کسبوکار» کاهشی به رشد بهرهوری کند و ناامیدکننده ایالات متحده کمک کرده است. آکیگیت و آتس (۲۰۲۳) و پیترز و والش (۲۰۲۵) دلایل این پویایی کاهشی و پیامدهای آن را برای رشد ایالات متحده بررسی میکنند.
این الگوها مختص ایالات متحده نیستند. بارتلزمن و همکاران (۲۰۰۴) گردش مشابه شرکتها و مشاغل را در بسیاری از اقتصادهای پیشرفته و نوظهور دیگر مستند کردهاند. بنابراین، تخریب خلاقانه پدیدهای فراگیر در اقتصادها در تمام مراحل توسعه است. پیترز و زیلیبوتی (۲۰۲۱) و بوئرا و فتّال-جعف (۲۰۲۵) نظریه تخریب خلاقانه را برای درک پویایی شرکتها و رشد در اقتصادهای در حال توسعه به کار میبرند.
بازده اجتماعی در مقابل بازده خصوصی نوآوری
یک سوال کلیدی سیاستی این است که آیا شرکتهای خصوصی انگیزههای نوآوری درستی دارند – یعنی آیا بازده خصوصی و اجتماعی نوآوری همراستا هستند؟ از یک طرف، مدل آگیون و هاویت دارای اثرات سرریز دانش مثبت است که از تلاشهای نوآوران گذشته به نوآوران فعلی منتقل میشود. نوآوری فعلی بر سطح کیفیتی که توسط نوآوران قبلی به دست آمده بنا میشود، اما نوآوران امروزی این واقعیت را درونی نمیکنند که شرکتهای آینده بر مبنای آنها ساخته خواهند شد. این اثر خارجی مثبت، بازده اجتماعی نوآوری را نسبت به بازده خصوصی افزایش میدهد.
از طرف دیگر، نوآوران امروزی از «دزدیدن» سود نوآوران قبلی بهرهمند میشوند. به عنوان مثال، اگر یک داروی ۱۰ درصد بهتر توسط یک شرکت داروسازی جدید توسعه داده شود که بازار را از شرکت داروسازی موجود میگیرد، شرکت جدید ممکن است ۱۰۰ درصد سود را به خود اختصاص دهد. سود جامعه دارویی ۱۰ درصد بهتر است، اما شرکت جدید بیش از ۱۰ درصد سود را به دست میآورد. این، در اصل، میتواند منجر به نوآوری بیش از حد توسط بخش خصوصی شود.
در عمل، محققان به طور مداوم دریافتهاند که اثرات سرریز دانش مثبت بر اثر «کسبوکار دزدی» غلبه میکند و منجر به نوآوری کمتر بدون تشویق دولتی به شکل اعتبارات مالیاتی تحقیق و توسعه و سایر یارانهها میشود. نمونههایی از مطالعات تجربی شامل جونز و ویلیامز (۱۹۹۸)، بلوم و همکاران (۲۰۱۳)، و آدهامی (۲۰۲۵) است – برای بررسی توسط برایان و ویلیامز (۲۰۱۱) مراجعه کنید.
با این حال، میزان رشدی که از تخریب خلاقانه حاصل میشود – در مقایسه با کانالهای کمتر مخرب مانند گونههای کاملاً جدید (رومر ۱۹۹۰) یا شرکتهای موجود که محصولات خود را بهبود میبخشند (آکیگیت و کر، ۲۰۱۸) – بر اندازه شکاف بین بازده اجتماعی و خصوصی نوآوری تأثیر میگذارد. هرچه رشد بیشتری از تخریب خلاقانه ناشی شود، شکاف بین بازده اجتماعی و خصوصی نوآوری کمتر خواهد بود (اتکسون و بورستین ۲۰۱۹).
پیامدهای توزیعی تخریب خلاقانه
تخریب خلاقانه هم مانعی برای رشد شرکتهای موجود و هم منبعی برای رشد آنها فراهم میکند. به طور کلی، انفجارهای تخریب خلاقانه به نظر میرسد سهم محصولات و فروش تحت کنترل بزرگترین شرکتها را افزایش میدهند (برلینگِیری و همکاران، ۲۰۲۵). این امر پیامدهایی برای نابرابری ثروت دارد، با توجه به اینکه مالکیت شرکت به جای توزیع برابر در میان جمعیت، متمرکز است.
آگیون و همکاران (۲۰۱۹) همبستگی بین نوآوری و نابرابری درآمد برتر در ایالتها و شهرهای ایالات متحده را بررسی کرده و همبستگی مثبتی یافتهاند. به همین ترتیب، جونز و کیم (۲۰۱۸) تأکید میکنند که تخریب خلاقانه توسط شرکتهای تازه وارد میتواند نیرویی برای کاهش نابرابری درآمد برتر باشد، اگرچه موفقیت شرکتهای موجود در تخریب خلاقانه میتواند نابرابری درآمد برتر را افزایش دهد.
برای کارگران، از سوی دیگر، سرعت بالای تخریب خلاقانه میتواند منجر به دورههای بیکاری و دستمزدهای پایینتر در مشاغل بعدی شود. برای تجزیه و تحلیل دقیق کاهش درآمد به اشتغال کمتر در مقابل دستمزد کمتر، به یاروش (۲۰۲۳) مراجعه کنید. خود آگیون و هاویت (۱۹۹۴) ارتباط نظری بین سرعت تخریب خلاقانه و نرخ بیکاری ایجاد میکنند، زیرا نوآوری بیشتر میتواند نرخ تخریب شغل را افزایش دهد.
موانع سیاسی نوآوری
یک مزیت مهم «دیدگاه تخریب خلاقانه» نسبت به رشد، توانایی آن در توضیح مخالفت سیاسی با سیاستهای مبتنی بر رشد است. اگر رشد آرام باشد و ثروت شرکتها و کارگران موجود را دست نخورده باقی بگذارد، آنگاه دلیل کمی یا هیچ برای ایجاد موانع در برابر نوآوری توسط گروهها وجود ندارد. در مقابل، زمانی که رشد به شکل تخریب خلاقانه رخ میدهد، ذاتاً باعث ضرر در سود و درآمد برای برخی از شرکتها و کارگران موجود میشود. این امر به نوبه خود، شرکتها و کارگران موجود را به مخالفت با چنین نوآوری ترغیب میکند.
تاریخ سرشار از نمونههایی از کشورهایی است که موانعی برای تخریب خلاقانه ایجاد کردهاند (به عنوان مثال، پدرانته و پرسکات ۲۰۰۲، آچِم اوگلو و رابینسون ۲۰۱۲، آکیگیت و همکاران ۲۰۲۳). بنابراین، کار آگیون و هاویت نشان میدهد که چگونه تخریب خلاقانه باعث ایجاد درگیریهایی میشود که باید به طور سازنده مدیریت شوند؛ در غیر این صورت، نوآوری توسط شرکتهای تثبیت شده و گروههای ذینفع که در معرض خطر قرار گرفتن در موقعیت نامطلوب هستند، مسدود خواهد شد.
این بینش توضیح میدهد که چرا برخی جوامع رشد پایدار را تجربه میکنند در حالی که برخی دیگر راکد میمانند: چارچوب نهادی بسیار مهم است. حقوق مالکیت قوی و حفاظت از اختراعات باید با اجرای قوانین ضد انحصار و سیاستهایی که از تثبیت موقعیت شرکتهای موجود جلوگیری میکند، متعادل شود.
مقایسه با سهم پاول رومر
پاول رومر در جایزه مشترک نوبل علوم اقتصادی سال ۲۰۱۸ «برای ادغام نوآوریهای فناورانه در تحلیل اقتصاد کلان بلندمدت» شناخته شد. همانطور که جونز (۲۰۱۹) اشاره کرد، رومر بر ماهیت غیر قابل رقابت ایدهها و پیامدهای حاصل از آن برای قدرت بازار و اثرات اندازه بازار تأکید کرد.
این پیامدها از مدلسازی آگیون و هاویت نیز ناشی میشوند. بنابراین، تمایز کلیدی این است که مدل رومر هیچ تخریب خلاقانهای ندارد. در نظریه رومر، نوآوری به شکل ظهور گونههای جدیدی است که سهم بازار یا اشتغال شرکتها و کارگران موجود را مختل نمیکنند.
همکاری و روش کار
همکاری بین خود آگیون و هاویت نمونهای از یک همکاری خلاقانه موفق است. هاویت «شراکت شگفتانگیز» خود را از نظر خلق و خوی مکمل توصیف میکند: آگیون پرانرژی و پویا به عنوان شتابدهنده آنها عمل میکند، در حالی که هاویت آرام و متفکر، ترمزها را فراهم میکند. این تعادل بین جاهطلبی نظری جسورانه و دقت تحلیلی دقیق به تولید کاری کمک کرد که هم پیشگامانه و هم از نظر فنی معتبر بود.
جمعبندی
کار فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، تخریب خلاقانه را از یک استعارهی گیرا به یک چارچوب تحلیلی دقیق تبدیل کرد. با مدلسازی ریاضی چگونگی ایجاد نوآوری که هم فرصتها و هم اختلالات را ایجاد میکند، آنها ابزارهایی را برای اقتصاددانان و سیاستگذاران فراهم کردند تا درک کنند چرا رفاه اقتصادی خودکار یا اجتنابناپذیر نیست: این امر نیازمند شرایط نهادی خاصی است که پاداش نوآوری را با اطمینان از فشار رقابتی مداوم متعادل کند.
همانطور که در عصری از تغییرات فناورانه (با امید فراوان) سریع – از هوش مصنوعی گرفته تا بیوتکنولوژی و انرژیهای تجدیدپذیر – حرکت میکنیم، بینشهای حاصل از کار آنها همچنان عمیقاً مرتبط باقی میماند. درک تخریب خلاقانه به ما کمک میکند تا سیاستهایی را طراحی کنیم که نوآوری را تشویق کرده و در عین حال اثرات مخرب آن را مدیریت کنند، بازارهای رقابتی را در مواجهه با اثرات شبکهای و افزایش بازده مقیاس حفظ کنند، و اطمینان حاصل کنند که پیشرفتهای امروز، مانع نوآوریهای آینده و رفاه مشترک نمیشوند.
سه دهه پس از مقاله بنیادین آگیون و هاویت، دریافت جایزه نوبل اذعان دارد که آنها درکی را که ما از موتورهای رفاه و شرایط لازم برای حفظ پیشرفت بشری داریم، اساساً شکل دادهاند. در جهانی که با چالشهایی از تغییرات اقلیمی گرفته تا نابرابری و تجزیه ژئوپلیتیکی روبروست، توانایی حفظ رشد مبتنی بر نوآوری ضمن مدیریت سازنده درگیریهای آن، بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد.