این پرسش بنیادی دربارهٔ چگونگی رشد اقتصادی که رابرت لوکاس، اقتصاددان برجسته، مطرح کرد، همچنان ذهن برندگان جایزه نوبل را به خود مشغول کرده است. برای دومین سال پیاپی، آکادمی سلطنتی علوم سوئد از پژوهشهای نوآورانهای که به درک و هدایت انبساط اقتصادی پایدار میپردازند، تقدیر نمود.
برندگان امسال جایزه بانک مرکزی سوئد به علوم اقتصادی، به دلیل سهم بنیادین خود در این حوزه مورد ستایش قرار گرفتند. جوئل موکیر برای شناسایی پیشنیازهای رشد پایدار از طریق پیشرفت فناوری، و فیلیپ آغیون و پیتر هاویت برای نظریه رشد پایدار از طریق تخریب خلاق، مورد تقدیر واقع شدند. این تحقیقات مشترک، بینش عمیقی را دربارهٔ چرایی موفقیت یا شکست ملتها در دستیابی و حفظ رفاه اقتصادی، با محوریت فناوری و گسترش دانش، ارائه میدهند.
رشد درونزا: قدرت فناوری
با ظهور نظریههای رشد درونزا، درک ما از رشد اقتصادی دچار تحول چشمگیری شد. مدلهای پیشین، مانند مدل رابرت سولو، پیشرفت فناوری را عاملی بیرونی تلقی میکردند. در مقابل، مدلهای رشد درونزا که توسط شخصیتهایی چون پل رومر پیشگام بودند، به بررسی چگونگی ظهور نوآوری و تولید دانش از درون خود سیستم اقتصادی و هدایت رشد از این منظر میپردازند. برندگان نوبل امسال با تکیه بر این میراث پایهای، به مکانیسمهای تأمینکنندهٔ رفاه ناشی از نوآوری، عمیقتر نگریستند.
تحقیقات جوئل موکیر، مورخ اقتصادی، دیدگاهی تاریخی و قانعکننده دربارهٔ منشأ رشد اقتصادی پایدار ارائه میدهد که عمدتاً از دورهٔ دگرگونکنندهٔ انقلاب صنعتی نشأت میگیرد. برای قرنها، استاندارد زندگی عمدتاً راکد بود. اما از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، با هدایت پیشرفتهای چشمگیر در بهرهوری نیروی کار که ناشی از نوآوریهای فناورانه بود، مرحلهای از رشد پایدار و افزایش استاندارد زندگی آغاز شد.
تحلیل موکیر نشان میدهد که برای پایداری رشد اقتصادی، فناوریهای جدید نه تنها باید اختراع شوند، بلکه باید به طور مؤثر پذیرفته شده و نگهداری شوند. او استدلال میکند که نخبگان موجود اغلب با نوآوری مقاومت میکنند، بنابراین ایدههای جدید برای شکوفایی باید به سرعت ریشه بدوانند. توسعه و پذیرش گستردهٔ موتور بخار، که یکی از نشانههای انقلاب صنعتی بود، نمونهای از این موضوع است. این امر نه تنها مستلزم اختراع اولیه، بلکه کاربرد عملی، تولید، بهرهبرداری و نگهداری توسط نیروی کار ماهر بود.
💡 اروپا، بهویژه انگلستان در اوایل قرن نوزدهم، به طرز منحصربهفردی توانست این محیط را پرورش دهد. این کشور دارای تعداد کافی از صنعتگران و مهندسان بود که موکیر از آن به عنوان «سرمایه انسانی بالایی» یاد میکند. این گروه از نخبگان منفعل اجتماعی و کارگران عمدتاً بیسواد متمایز بودند. در عوض، آنها شامل افرادی بودند که به اندازهای تحصیلکرده بودند که فناوریهای جدید را بفهمند و منتشر کنند و نسبت به نوآوری گشوده بودند. سیستمهای کارآموزی قوی انگلستان، دانشگاههای درجه یک، انجمنهای علمی و فرهنگی برای انتشار و تبادل ایدهها، بستری حاصلخیز را برای دانشمندان و صنعتگران فراهم کرد تا همکاری کرده و مفاهیم را به محصولات تجاری تبدیل کنند.
مهمترین سهم موکیر در اثبات این نکته است که پیشرفت فناوری، موتور محرکهٔ رشد اقتصادی، به تولید ایدههای جدید و حفظ و انتشار دانش بستگی دارد. پیش از انقلاب صنعتی، بسیاری از فناوریها بدون درک عمیق از اصول اساسی آنها استفاده میشدند. علاوه بر این، اختراعات جدید ناگزیر روشهای موجود را مختل میکنند و با مقاومت کسانی که منافعشان تهدید میشود، روبرو میشوند. بنابراین، رشد پایدار مستلزم جوامعی است که به ایدههای جدید پذیرنده باشند، تبادل فکری را تشویق کنند و هم تخصص علمی و هم مهندسی را پرورش دهند.
موتور تخریب خلاق
در حالی که کار موکیر زمینهٔ تاریخی اهمیت ایدهها را فراهم میکند، تحقیقات فیلیپ آغیون و پیتر هاویت به مکانیسمهای دقیق اقتصادی که از طریق آنها نوآوری باعث رشد میشود، میپردازد. مقالهٔ تأثیرگذار ۱۹۹۲ آنها، مفهوم تکامل سرمایهداری از طریق اختلال مداوم جوزف شومپیتر را به صورت مدل درآورد.
در مدل آنها، رشد اقتصادی فرایندی هموار و پیوسته نیست، بلکه نتیجهٔ تلاش بیوقفهای برای نوآوری است. کارآفرینان و شرکتها با انگیزهٔ دستیابی به پاداشهای قابل توجه، از جمله سود انحصاری موقت، پیش از آنکه رقبا از آنها پیشی بگیرند، در تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکنند. این فرایند نوآوری پویا منجر به تخریب خلاق میشود، جایی که فناوریهای جدید موفق، پیشینیان خود را منسوخ میکنند. برخلاف مدلهایی که صرفاً بر ایجاد انواع محصولات جدید تمرکز دارند، کار آغیون و هاویت بر نوآوریهای بهبود کیفیت که بر پایهٔ دانش موجود بنا شده و فناوریهای قدیمی را جایگزین میکنند، تأکید دارند.
⚡ این چرخهٔ نوآوری و اختلال، هم نیروی محرکه و هم چالش پیشرفت است. این چرخه بهرهوری و استاندارد زندگی را افزایش میدهد، اما منجر به زوال شرکتهای تثبیت شده، جابجایی شغلی و دورههای تعدیل اقتصادی نیز میشود. بنابراین، رشد ذاتاً با تلاطم در هم تنیده است و میتواند فرایندی چالشبرانگیز، هرچند در نهایت پاداشدهنده، باشد.
📍 پیامدهای سیاستی تخریب خلاق پیچیده است. در بازارهای بسیار رقابتی، فرسایش سریع مزیتهای نوآوری میتواند سرمایهگذاری تحقیق و توسعه را کمتر سودآور کند. برعکس، رقابت ضعیف میتواند نوآوری را سرکوب کند، زیرا شرکتهای غالب فشار کمتری برای بهبود تجربه میکنند. در حالی که حقوق ثبت اختراع قویتر میتواند نوآوری را تشویق کند، حفاظت بیش از حد گسترده ممکن است انحصارات را تثبیت کرده و پیشرفت را کند نماید. مدیریت مؤثر این پویایی نیازمند تعادل دقیقی بین رقابت، گشودگی، یارانههای استراتژیک و شبکههای تأمین اجتماعی است تا از عملکرد مداوم موتور نوآوری اطمینان حاصل شود.
📊 کارهای بعدی آغیون این ایدهها را به چالشهای معاصر گسترش داده است، بهویژه ترکیب تخریب خلاق با مدلسازی اقلیم برای نشان دادن فواید یارانهدهی به تحقیق و توسعه فناوری سبز. این رویکرد میتواند گذار به انرژی پاک را با رقابتی کردن آن با سوختهای فسیلی تسریع کند. هجوم طلایی فعلی در هوش مصنوعی در میان شرکتهای پیشرو فناوری، که با رقابت شدید به جای کنترل انحصاری یا پراکندگی بیش از حد مشخص میشود، به عنوان نمونهای واقعی از این اصل شومپیترین در عمل عمل میکند.
حمایت از علم، فناوری و رشد
تحقیقاتی که توسط برندگان جایزه نوبل امسال مورد تقدیر قرار گرفتند، یادآور مهمی هستند که رشد اقتصادی پایدار امری بدیهی نیست. در طول تاریخ طولانی بشر، رکود اقتصادی امری عادی بود. کارهای آنها در برابر عواملی که میتوانند این پیشرفت را مانع شوند یا آن را از بین ببرند، مانند قدرت انحصاری بیش از حد، محدودیت در گسترش دانش و سیاستهای اقتصادی گمراهکننده، هشدار میدهند.
این جایزه اندکی پس از جایزه نوبل ۲۰۲۴، که از تحقیقات دارون عجم اوغلو، دیوید رابینسون و سیمون جانسون تقدیر کرد، اهدا شد. آن تحقیقات بر نقش حیاتی نهادهای قوی – نهادهایی که حقوق مالکیت را محافظت میکنند، قدرت نخبگان را محدود مینمایند و سیاستهای قابل پیشبینی و مبتنی بر قانون را تضمین میکنند – در پرورش و حفظ رفاه اقتصادی تأکید داشتند. تمرکز متوالی کمیته نوبل بر تحقیقات مرتبط با رشد، ظاهراً پیامی عمدی را به جهانی ارسال میکند که به طور فزایندهای نسبت به علم و فناوری بدبین است و شاید بیش از حد به ایدههای کاهش رشد (degrowth) گرایش دارد.
✅ درسهای آموخته شده برای اروپا به ویژه مرتبط است. یک قرن پیش، اروپا در نوآوری، با شرکتهای برتر، دانشگاهها و بازارهای سرمایه، پیشگام جهانی بود. با این حال، قارهای که انقلاب صنعتی را جرقه زد، اکنون اغلب به عنوان یک عقبمانده در رشد تلقی میشود، و مثالی هشداردهنده از اتلاف پیشرفت فناوری است. برای بازپسگیری جایگاه خود به عنوان یک قدرت اقتصادی، اروپا باید از طریق افزایش سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و مقررات سادهشدهای که پویایی کسبوکار را تقویت کنند، نوآوری و رقابت را در اولویت قرار دهد. این امر ممکن است مستلزم پذیرش سطحی از اختلال باشد، منظری که به شدت با نتایج گزارشهای تأثیرگذار اخیر همسو است.