در یک نگاه
- تغییرات مالی دولت آمریکا در سال ۲۰۲۵ شامل کاهش شدید مالیات بر درآمد و تعرفههای گمرکی بیسابقه است که تحلیلهای اقتصادی نشان میدهد بیشتر آمریکاییها را در وضعیت بدتری قرار خواهد داد.
- با وجود افزایش قابل توجه درآمدهای تعرفهای، فواید مالی بلندمدت آن به دلیل چالشهای قانونی احتمالی، واکنشهای رفتاری، اجتناب مالیاتی و کاهش رشد اقتصادی، قابل تردید است.
- تعرفهها مالیاتی رگرسیو (نامتوازن) محسوب میشوند و به طور نامتناسبی بر خانوارهای کمدرآمد تأثیر میگذارند و اثرات توزیعی منفی سایر تغییرات قانونی را تشدید میکنند.
- اجرای سیاست تعرفه با عدم قطعیت و چالشهای قانونی همراه است و منجر به هزینههای ناکارآمدی قابل توجه و پیامدهای نامطلوب اقتصاد سیاسی مانند رانتجویی و فساد میشود.
- تحلیلهای اقتصادی نشان میدهند که تعرفهها به طور مؤثر به عدم تعادل تجاری آمریکا رسیدگی نخواهند کرد و بعید است باعث احیای تولید داخلی شوند، بلکه به عنوان یک شوک منفی عرضه، قیمتها را افزایش و رشد اقتصادی را کاهش خواهند داد.
چرخش مالی آمریکا: کاهش مالیات و اعمال تعرفه
در سال ۲۰۲۵، ایالات متحده شاهد یک تحول مالی بزرگ بود. کنگره آمریکا با کاهش چشمگیر مالیات بر درآمد موافقت کرد و همزمان، دولت دوم ترامپ تعرفههای جدیدی بر کالاها وضع نمود که از زمان رکود بزرگ در آمریکا بیسابقه بود. این تعرفههای بسیار بالا برای اکثر کشورهای توسعهیافته غیرمعمول هستند؛ در آن کشورها، درآمدهای حاصل از تعرفه معمولاً بخش کوچکی از ارزش کالاهای وارداتی و کل درآمدهای دولتی را تشکیل میدهد.
توجه: درآمدهای واقعی ممکن است به دلیل معافیتهای متعدد، کمتر از نرخهای نشان داده شده باشد.
در حالی که تحلیلهای گستردهای در مورد تعرفههای دولت اول ترامپ بر چین و استفاده تاریخی از تعرفهها در آمریکا وجود دارد، پیامدهای کامل تغییر مسیر مالی دولت در سال ۲۰۲۵ هنوز در حال آشکار شدن است. بررسی تعرفهها به عنوان یک ابزار جامع سیاست مالی، با در نظر گرفتن سیاست مالیاتی و عوامل اقتصاد کلان، نشان میدهد که این تغییر مالی به احتمال زیاد برای اکثریت آمریکاییها نتیجهای منفی به همراه خواهد داشت. اثرات توزیعی نامطلوب تعرفهها با هزینههای ناکارآمدی قابل توجه، پیامدهای نامطلوب اقتصاد سیاسی و فشارهای دوگانه اقتصاد کلان ناشی از شوکهای منفی عرضه تشدید میشود که معمولاً منجر به افزایش قیمتها و کاهش رشد اقتصادی میشوند.
ارزیابی تعرفهها به عنوان ابزار مالی
با وجود اینکه درآمدهای حاصل از تعرفهها تحت سیاستهای دولت جدید ترامپ افزایش یافته و تا اوت ۲۰۲۵ به حدود ۳۰ میلیارد دلار در ماه رسیده است، چندین عامل بر پتانسیل درآمدی بلندمدت این تعرفهها تأثیرگذار خواهد بود. این عوامل شامل احتمال افزایش انتقال هزینهها به مصرفکنندگان توسط شرکتها در صورت ادامه تعرفهها، تغییرات رفتاری مصرفکنندگان و کسبوکارها، راهکارهای اجتناب از پرداخت مالیات و امکان لابیگری شرکتها برای دریافت معافیت است. علاوه بر این، ملاحظات کلیدی دیگری نیز مزایای خالص مالی حاصل از تعرفهها را کاهش میدهند. این موارد شامل کاهش مکانیکی سایر پایههای مالیاتی است، زیرا درآمد حاصل از تعرفهها نمیتواند همزمان از طریق دیگر مالیاتگیری شود. همچنین هزینههای مربوط به پرداخت به صنایع داخلی که سهم بازار خود را در خارج از کشور از دست میدهند، مانند بخش کشاورزی، وجود دارد. در نهایت، تأثیر گستردهتر کاهش رشد اقتصادی بر پایههای مالیاتی کلی را نمیتوان نادیده گرفت.
ابهامات قانونی نیز رژیم تعرفه رئیسجمهور را احاطه کرده است. اگر دیوان عالی آمریکا، آرای دادگاههای پایینتر را که استفاده گسترده رئیسجمهور از اختیارات تعرفهای تحت قانون اختیارات اضطراری اقتصادی بینالمللی (IEEPA) را زیر سوال میبرند، تأیید کند – احتمالی که بسیاری از پژوهشگران حقوقی آن را قابل توجه میدانند – این امر میتواند انعطافپذیری دولت را در اجرای تعرفهها محدود کرده و به طور قابل توجهی درآمدهای تعرفهای را کاهش دهد. بخش بزرگی از درآمدهای جدید تعرفه آمریکا که در سال ۲۰۲۵ ایجاد شده، ناشی از تعرفههای IEEPA است.
در صورتی که این تعرفههای گسترده از چالشهای قانونی جان سالم به در ببرند، ممکن است طی ده سال بودجه آینده، حدود ۲ تریلیون دلار درآمد ایجاد کنند. با این حال، این درآمدهای تعرفهای پیشبینی شده برای جبران کاهش مالیات بر درآمد که به عنوان بخشی از قانون بودجه سال ۲۰۲۵ تصویب شده است (و برای همین دوره ۱۰ ساله حدود ۳.۴ تریلیون دلار تخمین زده میشود)، کافی نیست. علیرغم این کسری، مسیر قابل توجه کسری و بدهی فعلی آمریکا ممکن است باعث شود که دولتهای آینده نتوانند به راحتی از این درآمدهای تعرفهای چشمپوشی کنند. با وجود این، پتانسیل درآمدی تعرفهها محدود است؛ حتی با نرخهای حداکثرکننده درآمد، کمتر از یک پنجم درآمد فعلی مالیات بر درآمد شخصی فدرال آمریکا را تأمین خواهند کرد.
هزینههای اقتصادی و تأثیرات توزیعی
حتی در نرخهای فعلی، تعرفهها هزینههای اقتصادی قابل توجهی دارند. تحلیلها نشان میدهد که هزینههای ناکارآمدی مرتبط با تعرفهها تقریباً ۳۰٪ از درآمد جمعآوری شده در نرخهای فعلی تعرفه آمریکا (تا سپتامبر ۲۰۲۵) است. این هزینههای ناکارآمدی میتواند تا ۹۰٪ از درآمد جمعآوری شده افزایش یابد اگر تعرفهها در سطوح حداکثرکننده درآمد تعیین شوند.
💡 علاوه بر این، تعرفهها نسبت به مالیات بر درآمد، مالیاتی رگرسیو (نامتوازن) عمل میکنند، عمدتاً به این دلیل که خانوارهای کمدرآمد بخش کمتری از درآمد خود را نسبت به خانوارهای پردرآمد پسانداز میکنند. در حالی که تعرفهها از نظر کارایی کمتر از مالیات بر ارزش افزوده هستند، تأثیرات توزیعی مشابهی دارند، زیرا پساندازها از هر دو معاف هستند. قانون مالیات و بودجه سال ۲۰۲۵ از طریق کاهش مدیکید و کمکهای غذایی، تأثیرات درآمدی منفی برای سه دهک پایین درآمدی ایجاد کرده است. تأثیر کلی رگرسیو قانون با این واقعیت تشدید میشود که کاهش مالیات نشاندهنده سهم بزرگتری از درآمد پس از کسر مالیات برای خانوارهای بالاتر در توزیع درآمد است. اضافه شدن تعرفهها این رگرسیون را تشدید میکند و منجر به تأثیر خالص منفی برای اکثر خانوارها میشود. برای همه به جز دهک بالای درآمدی آمریکا، افزایش مالیات ناشی از تعرفهها، مزایای حاصل از کاهش مالیات OBBBA را تحتالشعاع قرار میدهد.
علاوه بر هزینههای اقتصادی، تعرفهها با تشویق رانتجویی و فساد، باعث ناکارآمدی سیاسی میشوند. دولتهای خارجی، شرکتها و لابیگران فعالانه به دنبال رفتار ترجیحی، مانند نرخهای تعرفه پایینتر یا معافیتها، نسبت به رقبای خود هستند. مکمل این انحرافات، نحوه استفاده دولت ترامپ از تعرفهها به عنوان یک ابزار اجبار کننده بوده است؛ دولت چندین دولت خارجی را مجبور به پذیرش شرایط بیسابقه کرده است، از جمله تعهد به صندوقهای سرمایهگذاری چند صد میلیارد دلاری که ادعا میشود تحت هدایت دولت ترامپ هستند. تعرفههای آمریکا همچنین به عنوان اقدامات تنبیهی بر اساس معیارهای غیرمرتبط با تجارت استفاده شدهاند؛ به عنوان مثال، تعرفه ۵۰٪ بر محصولات برزیلی وضع شد، عمدتاً به دلیل نارضایتی درک شده از روند قانونی در برزیل.
چالشهای اجرا و پیامدهای ناخواسته
اجرای فعلی سیاست تعرفه آمریکا با بینظمی و عدم قطعیت مشخص میشود که هم فرصتهایی برای رانتجویی و هم عدم قطعیت قابل توجهی ایجاد میکند. در کمتر از هشت ماه (تا پایان اوت)، بیش از ۸۷ تغییر عمده سیاستی چشمانداز تجاری آمریکا را دگرگون کرده است. همزمان، معافیتهای «de minimis»، که رویه گمرکی بستههای کوچک را ساده میکند، به طور ناگهانی حذف شدند و معرفی قوانین جدید پیچیده، تلاشهای مربوط به انطباق را دشوار کرده است.
این اصطکاکات اداری بار مضاعفی به ویژه بر کسبوکارهای کوچک تحمیل میکند و هزینهها را برای واردکنندگان آمریکایی و مقامات گمرکی افزایش میدهد. حامیان تعرفهها ممکن است بر جزئیات خاص اجرا تمرکز کنند و استدلال کنند که هزینهها برای خانوارها قابل توجیه است، در صورتی که اهدافی مانند رسیدگی به عدم تعادل تجاری آمریکا و تقویت تولید و اشتغال داخلی را محقق کنند. با این حال، شواهد نشان میدهد که تعرفهها به طور مؤثر عدم تعادل تجاری آمریکا را حل نخواهند کرد، زیرا به علل ریشهای آن نمیپردازند.
✅ ایالات متحده به عنوان یک وامگیرنده خالص بینالمللی عمل میکند، که عمدتاً ناشی از عدم تعادل مالی قابل توجه در دولت فدرال آمریکاست. کسری بودجه در دوران صلح و اشتغال کامل از ۶٪ تولید ناخالص داخلی فراتر رفته است. کسری بودجه برای سال ۲۰۲۵ مشابه سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ است و پیشبینی میشود OBBBA کسری بودجه را در سالهای آینده نسبت به پیشبینیهای قبل از OBBBA افزایش دهد. علاوه بر این، تلاش دولت ترامپ برای افزایش سرمایهگذاری خارجی در آمریکا، در صورت موفقیت، میتواند با افزایش جریانهای مالی (که تصویر آینهای کسری حساب جاری آمریکا هستند)، عدم تعادل تجاری را افزایش دهد.
تأثیر بر صادرات و تولید
در حالی که تعرفهها با هدف کاهش واردات وضع میشوند، از طریق چندین سازوکار بر صادرات نیز تأثیر منفی میگذارند. اولاً، تعرفهها منابع اقتصادی را به سمت صنایعی که با واردات رقابت میکنند و دور از صنایع صادراتمحور سوق میدهند. در صورت برابری سایر شرایط، تعرفهها به تقویت دلار کمک کرده و این تخصیص مجدد را تسهیل میکنند. ثانیاً، صادرات از اقدامات تلافیجویانه رنج میبرد؛ مشکلات فعلی کشاورزان سویا در آمریکا نمونههایی از صادرکنندگان آمریکایی هستند که با کاهش دسترسی به بازار روبرو شدهاند. ثالثاً، تعداد قابل توجهی از صادرات آمریکا شامل اجزای وارداتی است، به این معنی که تعرفهها هزینههای تولید را افزایش میدهند و در نتیجه بر رقابتپذیری تأثیر منفی میگذارند.
📊 فراتر از عدم تعادلهای اقتصاد کلان، تعرفهها در تحریک احیای تولید داخلی آمریکا ناکام ماندهاند. این نتیجه برای کسانی که قبلاً تعرفهها را مطالعه کردهاند، از جمله تعرفههای وضع شده بر کالاهای چینی در طول دولت اول ترامپ که با کاهش رشد اشتغال همراه بود، غیرمنتظره نیست. تولید در بسیاری از صنایع آمریکا تحت تأثیر اختلال، عدم قطعیت و چالشهای رقابتی ناشی از افزایش هزینههای تولید قرار گرفته است. در مجموع، پیشبینی میشود که هزینههای ناکارآمدی مرتبط با تعرفهها به رشد کلی اقتصادی آسیب برساند.
تعرفهها به عنوان یک شوک منفی عرضه
در نهایت، تعرفهها به عنوان یک شوک منفی عرضه عمل میکنند. علاوه بر ممانعت از تولید، به فشارهای صعودی قیمت نیز کمک میکنند، زیرا هم کالاهای وارداتی و هم رقبای داخلی آنها، یا محصولات استفادهکننده از نهادههای وارداتی، گرانتر میشوند. انتشار این افزایش قیمتها در سراسر اقتصاد میتواند به دلایل مختلفی به تأخیر بیفتد. سطحی از انباشت موجودی کالاهای وارداتی احتمالاً قبل از اجرای تعرفهها رخ داده است. اثرات تأخیری تعرفهها بر کالاهای واسطهای وجود دارد و برخی شرکتها ممکن است تا زمان افزایش اطمینان از تعرفهها، در افزایش قیمتها تردید کنند. در واقع، عدم قطعیتهای قابل توجهی در مورد مسیر آینده تعرفهها، با توجه به ماهیت غیرقابل پیشبینی اجرای سیاست و احتمال قوی اینکه تعرفهها توسط دیوان عالی لغو شوند، باقی مانده است.
⚡ با این حال، تعرفهها برای افزایش سطح قیمتها در نظر گرفته شدهاند و دادههای موجود نشان میدهند که این فرآیند در حال حاضر در جریان است.
جمعبندی
در نتیجه، رویکرد دولت ترامپ در قبال تعرفهها اساساً گمراهکننده است. ترکیب کاهش قابل توجه مالیات بر درآمد با افزایش چشمگیر تعرفهها، سیستمی مالیاتی ایجاد میکند که ناکارآمدتر، کمتر مترقی و در برابر دستکاری سیاسی آسیبپذیرتر است. رژیم تعرفه ترامپ همچنین با فشارهای استقراضی (ترکیب رکود و تورم) همراه است و حسن نیت با شرکای بینالمللی را خدشهدار میکند. در حالی که تعرفهها میتوانند در چارچوب یک سیستم مبتنی بر قوانین و تحت شرایط خاص، مانند اقدامات جبرانی یا حفاظتی، ابزار مفیدی باشند، اجرای موردی و اعمال تعرفههای بالا علیه تقریباً تمام شرکای تجاری جهانی توسط دولت ترامپ، آسیب جدی به روابط اقتصادی و سیاسی بینالمللی آمریکا وارد میکند.
اهداف سیاستی اساس تعرفهها، که برخی از آنها ممکن است سازنده باشند، میتوانند از طریق ابزارهای جایگزین به طور مؤثرتری محقق شوند. به عنوان مثال، اصلاحات مختلف سیستم مالیاتی میتواند درآمد عمومی تولید کند، سیستم مالیات بر درآمد میتواند توزیع مجدد درآمد را تسهیل کند و یارانهها میتوانند برای حمایت از صنایع استراتژیک به کار روند – همه اینها با هزینه ناکارآمدی کمتری نسبت به استفاده از تعرفهها.